وب سایت رسمی رضاقاسمی
من چراغ راه تو بودم نگاه میکنی می ناز بیا ای عشق من عاشق بمونیم بخونیم تا ابد زنده بمونیم بخونیم تا که عشقو نشونه بخونیم تاکه عمرمون بمونه همینه زندگی کاریش نمیشه همین که عاشقیم میشه همیشه می ناز تو دشت خورشید نور ستاره واسه چی توی اتاق عاشقی نور مهتابی واسه چی من که عاشق نورتوبودم من که با خرده گیات همیشه بودم توسرودی و منم میگفتم تو میخوندی ومنم میدوختم دیگه ارزش نداره بهونه باشیم دیگه ارزش نداره بازنده باشیم مادوتا مثل دوچاهی لب بویمم حیفه تازه ببازیم تشنه دوغیم می ناز می نگرم به تو که بهترینی قدری تحمل کن مرا دست خیس باورن روی سرم خورد مثله موج اتیش یهو بهم خورد نم نم سیل بارون روی چشمام جاری شدند مثل گلای میخک انگاری پرپر شدند وقتی از عبور گونه ام گذشتند انگاری سالهاست دور ازهمند پی هم می گشتند حالا که بهم رسیدند دیگه اخرش رسیده دیگه این قصه لیلی و جنون رسیده می ناز امشب که عشقمو دیدم دلم براش دیوونه شد برای اون لحظه عشق تولدی دوباره شد امشب که ساعتها پیش اون به شوق و شادی می گذشت به ساعت کنار عشق تیک وتیک می گذشت امشب منو حالی نبود در زندگی کاری نبود فقط یه حسه خوب توقلب من زیادی بود می ناز ای کاش حرفهایم را می شنیدی الهی عاشقی خسته ترینم دراین دنیا تورا بهترینم نمیدانم وصالم دور دورست تمنای وجودی زور زورست به پلکی دل خوش میکنم من به اشک دیده ای عاشق میشوم من نمیدانم چرا اینگونه من ز تزویر ودوربی برترم من زمانه با بدم میساخت من نه به جرم عابدی درگذرم نه شوم در مات این خیالات تمام وهم این سوالات به جزتو راهی ندارم می نازم خریداری ندارم می ناز(رضاقاسمی) کاشکی قدر یه گل محبت داشتی لا اقل درخود وجودی داشتی کاشکی از زندگی ما آدما یه دل دیوونه تو سینه داشتی کاشکی از شر دروغ و تهمت قصری از آهنگ وصدا میداشتی کاشکی تو نگاه پر کینه تبسمی از جنس مروارید میکاشتی کاشکی دنیای وارونه تو هرگز اینجوری ساده نمی پنداشتی می ناز
سایبان سایه هایت بوده ام
صدایم میکنی
بی دلیل از من نمی پرسی
چراغ بیش نیستم
نوری هرچند کورسو
پشت پلک هایت نگریستم
شعله هایم دیگر ازتو طاقت ماندن ندارن
تو چه داری دراین زندان عمر
برایم هیزمی آتش کنی
برای من همیشه زیباترینی
برای من مثل صدف زیبایی
وقتی باز میشی رو می نمایی
دیگه بهونه ام تو نیستی
وقتی گریه هاتو می نویسی
تبسم میشه خاطره رنگ چشات
غرورم میشه گلخونه عمق نگات
می ناز
خیالت راحت باشد
من خواهم رفت ازاین رویای تو
بذار تاهستم برایت
چراغ باشم
قدری مرا تحمل کن
بگذار شبیه حس باشم
دراین ضیافت یکباره
برایت ترنم لطیف باشم
قدری مرا تحمل کن
دیگر نمی یابی مرا
تواز سنگ باشی بهتر است
چرا شکستی این دل را
قدری مرا تحمل کن
من زکوی تو آغوش باد را
میگرفت زناز
پیراهن حریر را
قدری مرا تحمل کن
بگذار بگویم چیستم
دراین سکوت بی حاصل
بگذار بگویم ازچه می گریستم
قدری مرا تحمل کن
دیگر نمی یابی مرا
می ناز
ای کاش درد هایم را باور میکردی
ای کاش نبودنت برایم تبلور یه خاطره نبود
ای کاش غصه هایت زنجیر خاطرم نبود
ای کاش زشتی در تصویر تو من نبودم
ای کاش دور از تو باور کردنی بود
ای کاش زندگی معنای تو رو نداشت
ای کاش ثانیه ها اسم تورو داشت
ای کاش بی تو عبور میشد کرد
ای کاش تو ایستگاه آخر نبودی
ای کاش زندگی تورو نداشت
ای کاش بندگی منو باور داشت
ای کاش نگاهت مثله تیر نبود
ای کاش ایکاش هدف قلب من نبود
ای کاش امشب را تومی فهمیدی
ای کاش پایان من باورکردنی بود
می ناز (رضاقاسمی)
Power By:
Reza Ghasemi |